درد بیچون
امیرخان جوینده امیرخان جوینده

چرا ای گلــــبدن جا نم مرا تنها رها کردی

مرا با صد رقم رنج وغمت یار مبتلا کردی

ربودی راحتم هربار گذاشــتی درد بیچونت

دلی شاد وسرورم را به غم ها آشنا کردی

چسان با مهرمی گفتی بیا توبرحریمی من 

چه شد یکدم مرا تو ازکنار خود جدا کردی 

برهانی ازجدایت نه گفتی نا زنین زچیست 

روانم را پریــشا ن تو زجوروجــــــفاکردی

تمام هـــوش و هواسم هوای عشق پرورد

مرا ای مه لقا اکنون به فرقت همنوا کردی

چه زیبا بود لحـــظاتی کلامـــت ازوفا داری

چه دانم دلـــــربا این را زروی مدعا کردی

روزمن گشـته مشابه همچوموی شب سیاه

شمع رخشان حیاتم راسیاه کردی بلا کردی

جاری است اشکی زچشمم هم چنین ابرسیاه

زارومحـــــزون زاین درد هجرانت مرا کردی

کجا یابی جوینده مقصود ومنــــــــزل خویش

شادی عمرعـــزیــــزت فــــدای بی وفا کردی

 

5/7/89


September 29th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان